01فروردین By admin5 فروردین 14000تجربه شما از بی مویی نگين هستم ٣٧ ساله از آلمان پارسال قبل از تعطيلات كريسمس بود كه رفتم براى چكاب پيش دكتر زنانم كه متوجه شد غدد لنفاويم بزرگ شده و من رو فرستاد براى ماموگرافى و بعدش بيوپسى. اسم بيوپسى كه اومد دلم لرزيد آخه من مامانم رو حدود ١٠ سال پيش به خاطر سرطان دهانه رحم و حدود ٥سال بعدش هم يكى يه دونه برادرم رو به خاطر سرطان پوست از دست داده بودم. 😢 نميخواستم قبول كنم شايد سرطان باشه ولى يه چيزى توى وجودم ميگفت آماده باش براى رفتن راهى سخت. خلاصه ١٣ ژانويه ٢٠٢٠ دكتر گفت سرطان سينه گريد ٢. انگار كابوس بود. به شوهرم نگاه كردم. ديگه نمي شنيدم دكتر چى داره مي گه. خدايا چرا من ؟ ٢ تا دخترهام چى مي شن؟ چه طورى به بابام بگم؟ چه طورى به خواهرام بگم؟ اونا راه دورن، من توى غربت، خدايا من هنوز خيلى كار دارم، دخترام به من احتياج دارن، شوهرم چى مي شه؟ گريه كردم، غصه خوردم شكستم …. ولى دوباره بلند شدم، همسرم گفت من باهاتم، خودش ترس داشت ولى به من اميد مي داد ، عجب روزهايى بود. دكترم بهم گفت قبل از شروع شيمى درمانى كلاه گيست رو بگير كه هر وقت لازم شد داشته باشى. دوست نداشتم كچل بودن من توى روحيه دخترهام (٦ ساله و ١١ ساله )اثر بذاره. چون هميشه موهاى بلند داشتم قبل از شروع درمان موهامو كوتاه كردم.٢ هفته بعد از اولين شيمى درمانى رفتم دوش بگيرم يهو يه تيكه بزرگ از موهام اومد توى دستم. ترسيدم با اينكه منتظر بودم موهام بريزه ولى زير دوش كلى گريه كردم. به دختر كوچيكم گفتم: هميشه دلت مي خواست موهاى منو كوتاه كنى، من ميگفتم نه، هنوزم مي خواى؟ خنديد و گفت: آره مامان، گفتم امروز تو هر كارى دوست دارى با موهاى من بكن و بعد هم شوهرم كلا موهام رو از ته زد. خواهرام هم از ايران فرداش سرشون رو كچل كردن كه من تنها نباشم. خلاصه خواستم بگم سرطان يه راه پر پيچ و خمه كه توش همه حس ها رو تجربه مي كنى، ترس، خشم ، غم، خنده، افسردگى و اميد و…ولى آخرش كه ازش بيرون مياى مي شى يه انسانى كه قدر لحظه به لحظه زنده بودنش رو مي دونه. شيمى درمانى، عمل و پرتو درمانى تموم شد و الان نزديك ٤ ماهه كه دارم تاموكسيفين مي خورم و ٣ ماه يك بار زولادكس مي زنم. زندگى در جريانه و بايد از مسير لذت برد.☺️ بيايد همه باهم، دست به دست هم بديم و بانك گيسو رو براى عزيزان بيمارمون توى ايران گسترش بديم تا بيماران سرطانى در ايران بدونن كه هيچ كس هيچ وقت تنها نيست، ما همه باهميم. من هم كلاه گيس خودم رو كه توى عكس هست رو اهدا ميكنم به بانك گيسو، شما هم هر كمكى از دستتون برمياد لطفا دريغ نكنيد.