01فروردین By admin5 فروردین 14000تجربه شما از بی مویی ماندانا هستم کانسر سینه گرفتم و درحال حاضر تحت درمانم قبل از اینکه شیمی درمانیم شروع بشه موهام رو کوتاه کردم. ده روز بعد از اولین جلسه ی شیمی درمانی، وقتی پیش دکترم رفتم ازم پرسید موهات ریخت؟ گفتم نه انگار به حرف دکتر بسته بودند… سه روز بعد وقتی از خواب بیدارشدم دیدم روی لباسم چند تار مو ریخته با اینکه می دونستم ولی نمی خواستم قبول کنم که باید موهامو از ته بزنم. خیلی غصه خوردم حموم که رفتم دست روی سرم می کشیدم موهام می ریخت . همسرم گفت برای اینکه فکرت راحت بشه موهاتو بزن چاره ای نبود و سرم رو تراشیدم… الان دیگه برام عادی شده ترجیح می دم چیزی رو سرم نذارم تا اطرافیانم هم به چهره ی جدیدم عادت کنند. روزهایی رو می گذرونم که شاید تصورش هم برای شما سخت باشه ولی سعی کردم که خودمو باور کنم به کمک همسرم با شرایط کنار بیایم. امید دارم به خدا و هرآنچه که تقدیرم هست قطعا روزهای سخت تا همیشه نخواهد بود و من هم به آرامش می رسم فقط باید خودم رو باور کنم. من یک پرستارم آرزو می کنم که دعای خیر بیماران بدرقه ی سلامتیم باشد. به امید سلامتی همه ی بیماران🙏❤